#صفر_ماه_اسارت_آل_البیت
عن عبد الله بن الحسن عن أمه فاطمة بنت الحسین علیه السلام قالت:
دخلت العامة علینا الفسطاط وأنا جاریة صغیرة، وفی رجلی خلخالان من ذهب، فجعل رجل یفض الخلخالین من رجلی وهو یبکی، فقلت: ما یبکیک یا عدو الله؟ فقال: کیف لا أبکی وأنا أسلب ابنة رسول الله صلى الله علیه وآله، فقلت: لا تسلبنی، قال: أخاف أن یجیئ غیری فیأخذه. قالت: وانتهبوا ما فی الأبنیة حتى کانوا ینزعون الملاحف عن ظهورنا
[ العوالم الامام حسین / ۳۶۰ / شیخ عبدالله بحرانی ]
فاطمه بنت الحسین علیه السلام میگوید : دشمن بر اهل حرم حمله کرد و من دختری کوچک بودم و در پای من دو خلخال از جنس طلا بود. مردی [از لشکر دشمن] خلخال ها را از پای من بیرون میکشید در حالی که گریه میکرد. من گفتم : چرا گریه میکنی ای دشمن خدا ؟ مرد گفت : چطور گریه نکنم و حال آنکه از دختر رسول الله صلی الله علیه و آله غنیمت میبرم. فاطمه می گوید : گفتم ، غنیمت نبر. مرد گفت میترسم غیر من بیاید و ببرد. پس سرقت کرد و برد. فاطمه گفت : هر چه بود بردند ، حتی ملحفه های زیرمان را...
یا فرج الله ...
لاحول و لا قوة الا بالله...